مسافر کوچولو و باسواد ما
حدودا دو هفته پیش برای رادی تراشه های الماس سفارش دادم که خیلی هم بهش علاقه نشون داد
روزی یک کلمه بهش یاد می دم البته با کلی بازی و ادا در کل اموزش نباید خسته کننده باشه تا کودکو زده کنه
رادی تقریبا خوب پیش می رفت تا اینکه هفته پیش مامانی و بابایی رادی راهی شمال شدن و به خاطر اصرار رادی که همش دریا دریا می کرد من با پسر کوچولو هم همسفرشون شدیم تو راه خیل یاذیت نکرد ولی شمال که رسیدیم خونه مامان بزرگم یکسره با پسرخالم سانی که هم سن هستن دعوا می کرد
سانی قد من بزرگتره رادی نه قد من بزگتره و دوباره جیغ و گیس کشی
سانی من موهام صافه خوشکلتره موهای تو فره زشته رادی نه موهای من قشنگتره
خلاصه دنیایی داشتیم با این دو تا وروجک یه روز بردمشون پارک بالای سرسره سانی گیر داده قد من بلندتره رادی هم بدتر جیغ می زد نه من بلندترم یهو دعواشون شد و همدیگرو از بالا هل می دادن منم بدو بدو رفتم میانجی گری کردم کلی از خودم نصیحت دروکردم
بعد بهشون گفتم هر کی دعوا نکنه شعورش بالاتره سانی شروع کرد شعور من بالاتره رادی نه شعور من بالاتره و باز دوباره جیغ و فریاد منم مونده بودم دیگه چه کار کنم با این دو تا
خلاصه دریا رو هم رفتیم و سوار قایق هم شدیم و یه دور زدیم و اومدیم من با مامان اینا نیومدم با خالم و سانی و رادی سوار اتوبوش شدیم و برگشتم چون مامان اینا هنوز می خواستن جاهای دیگه هم برن منم با این بچه و بدون همسری پشیمون شدم و اولین سفر اتوبوسی رادوین و هم جور کردم
تا ساعت 10 شب که بلیت داشتیم هم رادی هم سانی رو نخوابوندیم برای همین به محض ورود به اتوبوس تا خود مشهد خوابیدن دیگه کار به جایی رسیده بود که به هم می گفتم ما خسته ایم چرا ما رو نمی خوابونن
کلی تو خونه مامان بزگم اذیت کردن از بس جیغ کشیدن که همسایه ها به ستوه اومده بودن فقط دو روزی که رفتیم ویلای خالم خیلی راحت بودم چون تو حیاط بازی می کردن و زیاد به هم گیر نمی دادن
خلاصه الان در خانه خودمان در ارامش به سر می بریم رادی حدودا 12 کلمه یاد گرفته وخیلی خوب همکاری می کنه مجموعه اولش حدود 30 کلمه است که رادی تا الان یک سومشو و یاد گرفته ان شالله بتونه تا یک ماه اینده کتاب اولش و تموم کنه
اینم چند عکس از مسافرکوچولوی مااااا
کارتهای تراشه ها
رادی و سانی