بدون عنوان
پست دهم
سلام پسر گل مامان اين چند روز زياد سر حا نبودي ماماني جمعه صبح زود رفتيم ولايت بابا منم تو راه حالم بد شد وقتي رسيديم ديدم عمه و شوهر عمت هم اومدن خلاصه حياط و بابايي شست و صبحونه رو تو حياط خورديم بابايي رفت به كاراش برسه پسر عمت هم حسابي اذيت كرد ولي تو از صبح تكون نمي خوردي حسابي نگرانمون كردي كمپوت گلابي هم خوردم اما تو ۲ بار بيشتر ضربه نزدي بعد از ناهار هم رفتيم ولايت ما اونجا رفتم حموم تو هم حالت بهتر شد شب هم خونه ماماني مونديم بابايي فرداش ميخواست بره ماموريت فردا بعازظهر با ما ماني خاله سارا رفتيم بيرو منم يك جفت كفش گرفتم كه همون شب پشيمون شدم الان هم باايي از اداره اومده و خوابيده منم دارم تو ني ني سايت چت مي كنم فعلا باي ماماني
+ نوشته شده در پنجشنبه 18 شهریور1389ساعت 11:4
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی