تولد يك سالگي

واي عزيز دلم پسر گلم عشق مامان توامروز يك ساله شدي

درست پارسال٣١شهريور تو همچين روزي ساعت 10 صبح به دنيا اومدي و زندگي رو براي من و بابات رنگين كردي الهي مامان قربون اون راه رفتنت بره كه ديگه الان دو روزه قشنگ راه مي ري

امروز رفتم برات كيك گرفتم يه تولد كوچيك با خاله و بچه هاي خاله بابا برات گرفتيم اخه مامانيت مسافرت بود براي همين جشن كوچيكي برات گرفتيم

ان شالله سال ديگه جبران مي كنم ماماني

فردا هم مي ريم ولايت بابا تا تو هم به كمي اب و هوا عوض كني

پسر گلم امروز بعد از يك هفته باباش و ديد اخه باباش رفته بود تهران وقتي كه باباش و ديد از خوشحالي نمي دونست چه كار كنه همش مي گفت بابا ددرر الهي ماماني به قربونت بره كه ازشدت دلتنگي از بغل بابات كنده نمي شدي

راستي ديروز رفتم واكسن يك سالگي تو با دايي زدم خيلي خوب بود اونجا افسانه دوست دوران راهنماييم و ديدم اونم يه دختر شش ماهه داشت

خب ماماني الهي صد ساله بشي پسرم الهي هميشه سالم و شاد زندگي كني

حالا با خودت مي گي اين ماماني من عين ننه بزرگا هي دعا مي كنه نه !