بدون عنوان
سلام به همگي
سلام به پسر گلم
ديروز ديگه اتاق پسري تكميل شد خوش خوابش مونده بود كه با اقاي همسر رفتيم بخريم اندازه اش گير نيومد حالا موقتا روتختي رو بدون خوشخواب براش پهن كرديم اقاي همسر امروز رفته ولايت خودشون كه قبل از به دنيا اومدن پسركم كاراشو روبه راه كنه منم موندم تا يكم به كارهاي خونه برسم بايد تمام ملحفه ها رو با روفرشو ها رو بشورم البته زحمت شستنش با لباسشويه لباسهاي خودم و جمع جور كنم و ساك بيمارستانمو ببندم ديشب پسر گلم سكسكه مي كرد اما اين بار از هميشه شديدتر بود اقاي همسرو صدا زدم اونم گوشش و گزاشت رو دلم و هي قربون صدقش مي رفت فقط ۵ روز ديگه مونده تا ما سه نفر بشيم همش استرس دارم نه براي خودم بيشتر به خاطر ني ني هر شب از خدا سر نماز مي خوام كه پسرم سالم باشه حاضرم هر بلايي باشه سر من بياد اما پسركم سالم به دنيا بياد
خدايا خودت مواظب پسرم باش خودت حفظش كن تمام اميد و توكلم به خودته
اقاي همسر موقع رفتن كلي سفارش كرد كه كف اشپزخونه رو نشورم حموم نرم كلا استراحت کنم
مامان زنگ زد گفت پسر خاله ط البته خاله مامان بزرگمه ما بهش ميگيم خاله مي خواد از خانمش طلاق بگيره گفته من از اول هم دوستش نداشتم ديگه نميتونم تحملش كنم يكي نيست بهش بگه تو كه از اول دوستش نداشتي چرا دو تا بچه ازش اوردي كه حالا اونا رو هم دربه در كني
دختر دايي مامان هم دوشنبه ۲۲ شهريور دخملش به دنيا اومد مباركش باشه خيلي دلم خواست برم ببينمش اما ديگه با اين وضعيت كه نميشه
الان دوست شيرازيم زنگ زد اسم پسرش و مي خواد بزار محمد سينا تاريخ زايمانش با من يكي بود البته او مي خواد طبيعي باشه واي من كه مي ترسم
هنوز تو اسم پسرك موندم همه اسمها به نظرم تكراريه خيلي دوست داشتم اسم پسركم تك باشه هنوز دودلم حالا تا بعد