بدون عنوان
بله پسر كوچولوي ما به جاي گفتن د د اولين كلمشو با بابا شروع كرد البته خيلي به خودش فشار مياره كه بگه قبلا هم بابا رو مي گفت اما نه زياد اما حالا همش با خودش تكرار مي كنه وقتي هم كه گريه مي كنه ميگه ما ما البته با فتحه ه هه
مخصوصا وقتي كه باباشو ميبينه لباشو بهم قفل ميكنه و با فشار زياد شروع به با با گفتن مي كنه خلاصه باباشم كلي قربون صدقش مي ره
چند روزه كه بچم يبوست شده بميرم براش الهي امروز شيافش كردم از وقتي غذا خور شده يبوستشم شروع شده
همش گريه ميكنه اصلا رو زمين يك دقيقه هم نميشه گزاشتش خيلي اذيت مي كنه نمي دونم لثه هاش مي خاره يا مشكل ديگه اي داره فردا هم بايد برم بهداشت واكسنشو بزنه خيلي اعصابم بهم ريختس كلي كار دارم ديروز كارگر گرفتم كلي از كارامو كرد ولي هنوز كلي كار مونده هفسين هم هنوز نچيدم
ديشب يه خواب جالب ديدم خواب ديدم ر ا د و ي ن داره راه مي ره منم دارم شاخ در ميارم
بعد خواب ديدم دارم فيلم نگاه مي كنم كه تو يه خوابگاه دانشجويي بود اتنه فقيه نصيري و الهام پاوه نژاد بازي مي كرئد و با هم دعوا مي كردن اينم از خواباي ما