جوانمرد كوچك جوانمرد كوچك ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

نجواهاي من با ني ني نازم

هفت ماهگي جوانمرد

1390/6/19 16:30
نویسنده : مامان
410 بازدید
اشتراک گذاری
هفت ماهگي اقا ر ا د و ي ن مبارك

 

اين چند هفته خيلي خسته و بي رمقم اخه پسر كوچولو يك هفته مريض بود ۴ شب تب داشت و تمام بدنش ريخت بيرون سينمم پس زد كلا خيلي دپرسم ديگه داشت چاق مي شد  شير هم خوب مي خورد ولي الان ديگه فقط تو خواب شير مي خوره و شير خشك هم اصلا نمي خوره نمي دونم باهاش چه كار كنم

ديشب تو خواب اتفاق بدي افتاد پسر كوچولو از تخت پرت شده پايين من جيغ كشيدم و اقاي همسر برق و روشن كرد راد و ي ن هم از ترس جيغ مي كشيد ولي خدا رو شكر با شكم افتاده بود و دستش زير شكمش بود فكر كردم شكسته كه ديدم نه اروم شد من هميشه براي اينكه غلت نزنه دورو ورش بالش مي زاشتم اما ديشب چون قبلش بهش شير دادم بالشو برداشته بودم و يادم رفته بود دوباره بزارم و اين شد كه را د و ي ن پرت شده بود پايين خدا بهمون رحم كرد اقاي همسر هم را د و ي ن و گرفت و كلي نازش كرد بميرم با اين مامان خنگت

ديگه اينكه اين چند روز كه را د و ي ن مريض بود بابا بزرگم تو خونه مامانم بود كلي با راد و ي ن بازي كرد اسم پسر كو چولو رو هم گزاشته بود سا مان هي به اين نام صداش مي كرد مي گفت را د و ي ن سخته سامان قشنگه بيچاره وقتي را د و ي ن مريض شد خيلي ناراحت شد

اقاي همسر هم امروز مي خواد بره ما موريت تا سه رو باز من و را د و ي ن بايد چتر شيم  خونه مامان

پسر عزيزم زودتر خوب شو چون ماماني خيلي دپرس شده

نوشته شده در دوشنبه 5 اردیبهشت1390| ساعت 8:17| توسط بهار | نظر بد3 (7) copy.jpgهيد
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)