برای انار نازنین
عزیزم رفتی مامانت و تنها گزاشتی
رفتی و داغت موند تو دل مامان بابت
رفتی و تمام خاطراتت باعکسای نازت بدون حضورت برای همه ما به یادگار موند
انار کوچولو دو هفته پیش بر اثر سوختگی زیاد با اب جوش سماور راهی بیمارستان ساری شد و.....
امروز صبح رفت پیش خدا خاله سلام ما رو به فرشته ها برسون الهی بمیرم برات که 6بهمن شمع تولد دو سالگیتم رو فوت نکرده
همه خاله های نی سایتی برات اشک ریختم
خداحافظ فرشته کوچولو
خداحافظ همین حالا
همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهم تر شده چشمام
راست است كه ميگويند كه تا بوده گفته اند :
مادر كه ميشوي / مادر كه هستي / انگار مادر تمام بچه هاي دنيايي ...
انگار جانت بسته به جان تمام بچه هاي پاك زمينت ميشود ...
و اين تويي / منم / كه با صداي هر بچه اي در هر كجا / دلهره ميشويم / نگران ميشويم /
دست خودمان كه نيست / مادريم ....
اينكه انگار نگاه تمام مادران دنيا به هم راه دارد ....
اينكه نگفته از فاصله اي دور / تمام دلواپسي هايمان را به اشتراك مشتركيم ...
اينكه كودك دلبندمان در بغلمان است اما چشممان دنبال دلبند غريبه ايست كه ميخواهد از پله ها بالا برود و
من و تو مدام مادرتر ميشويم تا مادرش برسد / كمكش كند / نكند خاري / سنگي /
اينكه وقتي ميگويي انار / ميگويي درد / ميگويي تمام ....
من را ويران ميكني / ...
نازلي نازنينم / مادر روزهاي امتحان اين همه سختي ...
برايت جز آسمان باران باران اشك هيچ ندارم ....
جز اينكه انارت را به بهشت سپردي / خدايش به همراهش...
جز اينكه صبر هم دواي تو نميشود انگار ...
جز اينكه مادر كه ميشوي انگار ......
نكند اندوهي سر رسد از پس كوه ...
و روح بي مثالت اي انار دانه دانه مهر تا باشد در آرامش و شادي ..........
این وبلاگ مامان نفسه در مورد انار نوشته
http://nafasjooonam.blogfa.com/9010.aspx