بدون عنوان
براي زهرا و امين و ترنم عزيز شب رفتنت عزیزم هر گز از یادم نمیره شب رفتنت عزیزم هرگز از یادم نمیره واسه هر کسی که میگم قصه شو اتیش میگیره دل من یه دریا خون بود چشم تو یه دنیا تردید اخرین لحظه نگاهت غصه داشت باز ولی خندید شب رفتنت یه ماهی توی خشکی رفتو جون داد زلزله خیلی دلا رو از اون شب تکون داد غما امشب شیشه های خونه رو زدن شکستن پابه پام عکسای نازت اومدن تا صبح نشستن تو چرا از این جا رفتی ؟ تو چرا از اینجا رفتی؟ تو که مثل قصه هایی گلم از چه چیزی باشه نه بدی نه بی وفایی شب رفتن نوشتی شدی قربونی تقدیر نقره اشکای من شد دور گردنت یه زنجیر شب تلخ رفتن تو گلدونامون اشکی بودن قحطی سف...
نویسنده :
مامان
10:36